در این شماره ما یک ساله می شویم. از آشیانه پر می گیریم و از خودمان می گوییم. از چرایی انتخاب رادیو با شما خواهیم گفت. سپس خاطره تولد رادیو فنگ را بازگو خواهیم کرد. با سرک کشیدن در شماره های پیشین از آنچه که به دنبالش میگشتیم خواهیم گفت. در پاسخ به انتقادات از فکرها، خشم ها و محدودیت هایمان میگوییم وتفاوت های کارمان با بازی فوتبال را شرح می دهیم.
در ادامه خواهید شنید که چگونه می توان رخوت شخصی را به کاری جمعی بدل کرد و فردیت افسرده را نجات داد. سپس باز هم تاکید خواهیم کرد که حرفه ای نیستیم و حرفه ای نخواهیم شد. در گزارشی که در آن صدای شدید زدن “ر” به گوش می رسد توضیح می دهیم که چگونه کاری که انجام می دهیم بسیار ساده است. خبرنگار واحد حاشیه خبر با خشم و اندوه از همزمانی تولد رادیو فنگ با تولد دیگری گزارش می دهد. در پایان بازهم درودهایی می فرستیم و یادهایی می کنیم.
فراموش نکنید که “رادیو لزوما قرار نیست چیزی سرگرم کننده و دل نشین باشد. به خصوص وقتی قرار است شلیک هم بکند.” باز هم بشنوید و بیشتر با ما بگویید.
[podcast]https://radiofang.org/files/radiofang23med.mp3[/podcast]
لینک دانلود با کیفیت و حجم پایین (۲۱ مگابایت)
[ mp3 | ogg ]لینک دانلود با کیفیت و حجم متوسط (۴۱ مگابایت)
[ mp3 | ogg ]لینک دانلود با کیفیت و حجم بالا (۸۲ مگابایت)
[ mp3 | ogg ]
روایت مراسم استالین عالی بود…
جناب شروین این جوکها از زرادخانه امپریالیستها در میاد و افسوس که چپ گاه نمیداند چه چیزی را تناول میکند و بالا می آورد.
دوستتان دارم…
پایدار باشید
سلامون علیکم رفقا
شماره ی بعدی کی میاد دقیق ِ دقیق ِ دقیقا ؟
تولدتون مبارک.
من که مشتری پرو پا قرص ِ شما هستم.
سلام
اگه میشه توی فضاهای غیرفیلتر هم آپلود کنید، مثل مدیافایر یا فضاهای دیگهای که اجازه دانلود با قابلیت resume (بازیابی) میده،
فرمت و جی جی چرا حجمش بیشتر از ام پی تریه؟ اگه هم حجم بشن بهتره به نظرم
مرسی
این هم یادم رفت بگم، بعضی سایتها گزینهای مثل «مرا از نظرهای بعدی اگاه کن» دارن، که نظرات بعدی به ایمیل نظرگذار ارسال میشه، همچین چیزی هم اگر اضافه بشه فک کنم خوبه، باز هم مرسی
استفاده از شبکههای torrent هم میتونه خیلی مفید باشه. هم مشکل فیلترینگ رو نداره هم پهنای باند سرورتون کمتر مصرف میشه. (البته اگه سرور اختصاصی داشته باشید)
سلام تولدتون مبارک
آقا تو رو خدا یه کاری بکنید دیگه، از شماره ۱۹ تا حالا من درست و حسابی یه بار به شما گوش ندادم؛ سرِ بیست دقیقه قطع میشه، بدبختی اینه که دانلود هم نمیشه کرد. سرعتِ اینترنتم هم پونصد و دوازده اما هیچ کاری نمیشه کرد. فکر کنم خودتون هم باید فهمیده باشید که مخاطباتون رو به خاطر این قضیه دارید از دست میدید!
لااقل دوستانی که شماره هایِ ۱۹ به بعد رو دانلود کردن یه جایی که فیلتر نباشه به اشتراک بذارن. یعنی در واقع عاجزانه خواهش میکنم یه نفر مردونگی به خرج بده، بچه هایِ فنگ که انگار براشون خیلی اهمیت نداره.
تولدتون مبارک. خوشحالم که میشناسمتون.
درود بر شما که هدفتان بزرگتر از آن است که برای دست ندادن مخاطبینی از مکتب مهرنامه، “سرگرمکننده” شوید. همیشه آماتور و خلاق باقی بمانید و شلیک کردن را از یاد نبرید.
در این یک سال بسیار از شما آموختیم. تولدتان را از یاد نبرده بودیم، چرا که مدام شما را گوش میدهیم، برای یادآوری، یادآوری و شاید وفاداری.
در سال جدید میرانتین رو بیشتر به کار بکشید، این یکی دو شمارهی آخر کمکاری کرده بود
اوایل بهتر بودید! شاید به این خاطر که جدید بودید! اما این چند شماره آخر کمی خسته کننده شده اید! شاید برای موضوعاتتان هست که من ارتباط برقرار نمی کنم! اما کارتان فوق العاده است!
من از قضا صدا و لحنِ عباس رو دوست دارم. تکیه ها و تشدید هاش بر افعال. کما اینکه وقتی میشنومش هرلحظه یاداور میشم این صدا از مردمه. باهاش همدل ام.
سگش شرف داره به مجری های حرفه ای صداسیمای میلیاردر با اون اصوات زمخت و خشک و ژست های تقلیدی، صرف نظر از کثافتی که بلغور میکنند
سلام
خوبه دارم گوش می دم الان
با عرض سلام;
سهیل هستم,برادر هم سن و سالتون,تازه با RADIOFANG آشنا شدم وبه همین دلیل خودم رو لایق انتقاد نمی بینم, خصوصا اینکه خودم رو در کارهای هنری خیلی قوی نمی بینم;با این وجود انتظار شنیدنم را از شما دارم:
۱.در شماره آخرتون مودبانه صحبت نکردید.مگر قرآن نمیگوید:قولو قولا حسنا(یعنی:سخن نیکو بگویید)
۲.اگر نپرسم عقده میشه.آیا کمونیست هستید که مدام از استالین سخن میگوییدو در موسیقی هایتان از جمهوری کارگری نام برده می شود؟
۳.سعی کنید روی متن مقاله هایتان از قبل چندین دور مطالعه داشته باشید,جون گاهی اشتباه در قرائت دیده میشود.
۴.احتمالا منظور منتقدی که رادیو شما را کسل کننده خوانده بود,استفاده با افراط از کلمات تخصصی میباشد که احتمالا معنای آن ها را نمی دانیم,نه بر خلاف تصور شما,”درازای توضیحات”.در این مورد شکل خواندن خود را نیز کمی تغییر دهید,با افت و خیز بیشتر بخوانید تا شنوده را خواب نبرد.
۵.بد نیست اگر چیزی شبیه به یک DICTIONARI بعد از هر شماره از برنامه گذاشته شود و اصطلاحات تخصصی توضیح داده شود.
با تشکر از اینکه حد اقل نظر برادرتون رو گوش دادید.یا علی…
با اینکه جوابای اون دو تا رفیق مون به نقدا، یوخده گزینشی بود و در نهایت بیش از حد بازیگوشانه، اما باید بگم که کلیت پروژه “قابل دفاع” _ 🙂 – بوده؛ و نمی دونم چرا برگشتم به شماره ی ۹ و روزم رو ساخت؛ امیدوارم که کیفیت شماره های ۱ تا ۱۳ رو بشه تکرار کرد ..
یا لطیف
سلام. معلوم است که این نوشته از نظرِ حرفهای کامنت محسوب نمیشود.
درود بر عزیزانِ مؤلّف و خلّاق در رادیو فنگ.
۱. حقیر نزدیک به شش ماه است رادیو فنگ را به توصیهی حمید حبیبالله پیگیری میکنم. به عنوانِ یک آدمِ ریشدار میخواهم همتجربههام را بیان کنم. این به معنای نقدِ مکانیکی نیست، ولی خالی از عبارتهای نقدگونه نیست. منتها حقیر دوستدارِ چنین نقدی هستم. نقدهای گیردهنده به فرمها، نوعی خالتورکاریست و تهیفکری منتقد را نشان میدهد. این چنین فکری در این لحظه بسیار شیرین است و کشفِ جالبیست؛ به خصوص این که پس از چند ماه درگیرِ نوشتن داستان بودن، نوشتن در اقلیمی دیگر از اقالیمِ قلم دوستداشتنیست، پر از حسِّ پرواز است. نتیجهی چنین طیرانی نوشتهای طولانیست. از نظرِ کسی که سربازِ خودنما بودن را آلودهتر از ژنرال خودنما میپندارد.
۲. وقتی امروز داشتم شمارهی بیست و سوّم را گوش میدادم به نظرم رسید به عنوانِ کسی که نیمی از برنامههای رادیو فنگ را شنیدهام(بعضیهاش را مثلِ تکهی سخنرانی رییس دانا را نزدیک به ۱۵ بار گوش کردهام) نکاتی را بیان کنم. در پرسش از عزیزانِ چپاندیش. انگیزهی این نوشته به نظرم پرسیدنِ پرسشهایی از فنگیان است. یکی این که تا چه حد به فلسفه و دروس منطقی آشنا هستند. زیرا در گفتوگوی اوّلیّهی شمارهی بیست و سوّم، گفتمان دو عزیز از «ناطق بودنِ انسان» آغاز میشود. برایم جای تعجّب داشت که این دو عزیز معنای ناطق بودن در کتبِ منطق را به معنای «حرف زدن و بیان کردن» فهم کردهاند. این در حالیست که ناطق بودن در این کتابها به معنای صاحب فکر بودن است. چرا که نطق مایهی تفکیر است و تا آخر. بدم نمیآید بدانم این بزرگواران چقدر فلسفه و منطق خواندهاند و اصلا چه اشکالی دارد که رزومهی فنگیان را بدانیم.
۲. چقدر دقیق هستید؟ این پرسشِ دیگریست. مثلا وقتی در برنامه حرف میزنید آیّا آنها را مینویسید یا علیاصغری جلو میبرید. برخی چرندیاتِ رکیکتان، واژههای همراه با بیناموسیهای دقیقتان را میفهمم چون معلوم است که از رو میخوانید؛ آنجا را میگویم که به گزارشِ ساموئل دستانِ آدمهای اندرخمِ یککوچه در زیرِ لحاف مشغولِ ظریفبافی هستند. ولی آیّا باقی حرفهاتان را هم مینویسید یا دربارهاش تأمّل میکنید. همانند این که گفتهاید که ملّت دورهی رضا شاه رادیو گوش میکردند که معلوم است که دستِ کم مفهومِ ملّت مبهم است. وگرنه این عبارت مهملی بیش نیست. درست است که سعی میکنید متونِ دقیقی را بخوانید، ولی دقّتِ شما در محتوایی که ارائه میدهید چقدر بررسی میشود. آن قدر که به خلّاقیّت بها میدهد به دقّت هم بها میدهید. نگویید میکروفون روشن میکنید و شروع میکنید به ضبط کردن.
۳. این که پس از یک سال به همان حرفِ شمارهی صفرمتان پایبند بودهاید، برد محسوب میشود و این که با افتخار آن را تکرار میکنید نشان از رضایتِ شما میدهد. آیّا همهی صاحبان اندیشه رسانهدار حاضرند از درستی حرفهای مطرحشدهی پیشینیشان دفاع کنند؟ نه این که این خصیصه برای اندیشهورز حسن باشد، ولی برای یک رسانه چنین پایداری حتما امتیاز است.
۴. رادیو فنگ حتما تجربهی موفّقیست. چون جمعش حفظ شد. حرفهاش حفظ شد. الان هم که تجربهاش بیشتر شد. این را مقایسه میکنم با پراکندهکاریهای گروههای مذهبی که میشناسم، سال به سال لباسهای رو و زیرشان نو میشود، چیزی بر وزنشان اضافه نمیشود. به تجربههاشان هم همین طور. به این ویژیگیهای فنگ باید اضافه کرد پرکاری، و تعهدِ را. که کارشان را جدّی گرفتند و آن را به اسفل اعضایشان حواله ندادند و بیتیام (به … من)در کارِ آنها جایی نداشته و ندارد.
۵.دربارهی مازورفرمیسم که صحبت کردید. حرفهای حساب زیاد زده بودید. من که پارهای از حرفتان را ایستادن بر حقیقت میپندارم. اصلاحاتِ خرکی و بدون برنامه و مانیفست و بیسروتهِ اصلاحاتیها مایهی غبن است. امّا آنچه که به نظرِ حقیر نقطهی لنگیدنِ گزارشتان بود، نفهمیدنِ این نکته بود که رخوت حاصل از یک جنبشِ فروخفته ریشه در همان ولنگوبازی و بیسروته بودنِ اصلاحاتیها دارد. چه حرفِ منسجمی از آنجا رویید که بخواهد در قالبِ جنبشِ اعتراضی سال ۸۸ ببالد؟ چه چیزی در اصلاحات کاشته شده بود که بخواهد در فتنه درو شود؟ چرا درود بر میرحسین؟ او چه فرقی با خاتمی داشت و دارد؟ از این نظر که نتوانست انسجامِ معنایی به منظومهی فکریاش بدهد؟ البتّه میفهمم که درود شما درودی سیاسیست. امّا اگر کمی عمیقتر بنگریم، یعنی از ظواهر سیاسی مانندِ اسیر یک صحنهآرایی خطرناک شدن یا نشدن بیرون بیایم، جنبشِ تحتِ لوای گفتمانِ میرحسین چه گفت و چه نظری را مدوّن بحث کرد؟ درست است شما خاتمی را نقد کردهاید و به نظرِ من، از آن نقطهای که شما میبینید و با مبانی خودتان رصد میکنید، حرفتان درست است. و مهمتر از آن زیباست. امّا چرا از همان دید، به جنبش و اتّفاقها و پادرهوایی فکری آن نمیاندیشید؟ نه این که نیاندشید. وقتی دربارهی شبکهی اجتماعی سخن میگویید، وقتی از گرفتاریهای طبقهی متوسّط و باورهای غلطش حرف میزنید، یعنی به نتایجِ تلخ، به باورِ شما، جنبش نظر دارید. امّا چرا مستقیما خودِ جنبش و سرکردگانش را رصد نمیکنید؟
۶. مثالتان دربارهی جوانگرایی و فوتبال عالی بود. حقیر مدّتها پیِ مثالی برای این بحث بودهام که خلّاقیّتتان به دادم رسید.
۷. بحثِ اسمِ مستعار و مثالِ استالینتان عالی بود. عالی. من یک جایی در اینباره نزدیکِ ۱۵۰۰ کلمه چیز نوشتم. آره واقعا. چرا این همه مستعارگرایی. جالب این است که زبانِ اینها به شدّت طلبکارانه است! طرف اسمش را نمینویسد و بعد طلبکار است.
۸. آدمهای چپی هستید. صادق و راستگو. این از پاسخهای سلبیتان به نقدها معلوم است. یعنی اگر کسی به شما نقد کرده بود چرا نکردید، شما جواب میدادید که چرا خودت نکردی. آیّا این همه میل به تخریب در چپ از همان حافظهی تاریخی بدبینِ چپها نشأت نگرفته است؟ همین طور میل به انقلاب کردن؟ راستی فکر کردید بخندید و با لاپوشانی مسخره کنید، حقیر شما را نقد نمیکند. اتّفاقاً نگاهتان به قشر کارگر بسیار عضلانی و نگاهتان به جامعه و آدمها بسیار جنسیست. آن از آن عضوهای به اِفرفتهتان آن هم به قول خودتان به «ب»رفتهگان، آن هم از مشنگ کردن دیگران. هم خودتان را بسپوزرفتهگانِ جنسی میدانید و هم دیگران را سپوخته یا مؤدّبانهترش میشود مادهی ژله-لزجناکِ خارج شده از مخرج…(گیرِ من به سکسینویسی جنابتان نیست، با کتمان نمیتوانم کنار بیایم)
۹. هتّاکی نکنید. خسته شدهام از نوشتن. فحش ندهید. اگر آن چهار تا واژهی سکسی را نگویید به جایی برنمیخورد. شدهام اخلاق در وبلاگ. کلّهپدر اخلاق. من به خاطرِ حفظِ اخلاق و از این جور جفنگیات این حرفها را نمیزنم. فقط به خاطرِ این که حس میکنم برخی لغتها در دهان امیر و یاشار و ساموئل و عماد و باقی نمیچرخد این را میگویم. معلوم است آدمهای باادبی هستید که زور میزنید بیتربیت باشید. باتربیت باشید. صریح هم باشید. ولی فحش ندهید. صراحتا طرف را با خاک یکسان کنید، ولی کمتر از صفت استفاده کنید. نوشتهتان را پر کنید از مفعول و مسند.
۱۰. من هم برایتان دعا میکنم. کارتان را میپسندم. درود بر شما.
چه زود یک سال شد
نام آن موسیقی متن “رهایی بخشی” که در شمارهی صفر استفاده شده بود و در این شماره هم در ابتدا پخش شد، چیست؟
این ترانه “آشیانه” نام دارد. با صدای فریدونِ فرخزاد (برادر فروغ)
ملودیِ این ترانه برگرفته از ترانه ی یک فیلم سینمایی است به نامِ ویولونزن روی بام (به انگلیسی: Fiddler on the Roof)
منظورم موسیقی حماسیای است که به صورت زیرمتن جایی که یکی از دوستان مانیفیست را میخواند هم پخش میشود. منظورم موزیکیست که در فیلم “A Foreign Affairs” بیلی وایلدر هم پخش میشود. خودم هر چه میگردم موفق به پیدا کردن اسمش نمیشوم.
اینم لینک موسیقی اصلی:http://www.youtube.com/watch?v=gpWoBAwohks
خود فیلم هم ارزش بارها دیده شدن را دارد:
http://www.youtube.com/watch?v=Hdm2CKLiJ6Q
دوستان ماجور باشید، ۲تا نکته:
لحن پاسخهایتان به خرده گیران خیلی “دمکراتیک” بود یه کم محکم تر و قاطع تر باشید.
شما رو به حضرت عباس دست از سر استالین بردارید .من رو یاد جوکهایی میندازه که در دهه ۷۰ راجع به زنده یاد منتظری می ساختند و “خیلی” هارو از خنده روده بر می کرد “طنز تلخ” تاریخ.
یه سری به مهرنامه بزنید .
بدبختی ما فقط زیستن در کشوری با دولتی سرمایه داری نبست. فاجعه اینجاست: دولت به انکار ماهیت کاپیتالیستی خود میپردازد، لیبرال های وطنی بیشرمانه در مقابل این دروغ یا سکوت کرده و یا ادعای حکومت را تایید میکنند. طرفداران حکومت رویای مبارزه با دنیای سرمایه داری دارند و اپوزیسیون نیز تلاش برای برندازی و برپاساختن حکومتی کاپیتالیستی با روکشی از دموکراسی.
***
سلام
کم کم وقته رادیو فنگه جدیدِ ! نه؟
سلام. این که هستید و از تهران هستید و با اسم هایتان هستید مبارک است. خیلی مبارک است.
من این شماره را کامل گوش کردم و شماره اول را هم همین طور و چند شماره جسته گریخته گوش دادم تا رسید به مهدکودک اصلاح و دیگر گوش ندادم.البته می تواند برایتان مهم نباشد و بخواهید توسط این رادیو هم مسلکانتان را دور هم جمع کنید نه آدم های بی مسلک را.اما آن برنامه مهدکودک شکوفه های اصلاح مرا یاد برنامه هایی انداخت که مجاهدین درباره آخوندها می سازند و دلم نخواست بعد از آن به این شماره گوش بدهم.خودم هم بعد از رای دادن خاتمی از او بریده ام.خودم هم مسعود بهنود را زیادی محافظه کار می دانم،اما مسخره کردن به آن شکل برای امثال من دافعه دارد.شاید اختلاف دیدگاه باشد که من به همگرایی معتقدم شما نه.
به هر حال این شماره خیلی خوب بود.هرچند مثل آقای محیط از کلمات مطلق گرا( از نگاه من از مد افتاده)مثل مذخرف است، خنده دار است، وطن فروشی است و…. استفاده می کنید.
و این که من چرا با این همه دیدگاه حالا باید محیط و رادیو فنگ گوش بدهم این است که در معرضش هستم به واسطه زندگی در یک خانواده چپ خیز.
چهارستون بدنتان سلامت باشد.برقرار باشید و آینده این مملکت را بسازید با همه این انگیزه ای که دارید.کاش ان قدر چپ نبودید و من هم بهتان می پیوستم. 🙂
رفقای عزیز
صمیمی و صادقانه و فارغ از همه دشواری ها حرف های شما به دل مینشیند
زنده باشید و پایدار
تولد مبارک رفقا.
سر قضیه اختلاف حرفه ای و آماتور، اصل حرفتون رو که کاملا قبول دارم. و خیلی خوشحالم که حرفهای نیستین و آماتورین (به هر حال به نظر من یکی که از باکیفیت ترین رادیوهای موجود در جهانه رادیوفنگ!). فقط می خواستم بگم به نظرم بابک یه ذره زیادی از اون ور بام جواب طرفداران دگماتیک حرفهای گری رو داد. درسته که اصل شدنِ درآمد پولی و عرضه در بازار خلوص هنر و اثر هنری یا هر کار خلاقانه مثل کار شما رو تحت تاثیر قرار میده و تاثیرش کلا در جهت خراب کردنه. ولی به هر حال غیر ممکن هم نیست که هم از پول و درآمد حاصل از اثر هنری امرار معاش کرد، هم از خود خلق اثر لذت برد. یعنی شما مثلا معتقدین همین مانو چائو که در این برنامه یه آهنگشو گذاشته بودین و آهنگهاشو در بازار می فروشه، حین خلق و نواختن آهنگ هاش لذت بیواسطه نمیبره؟
سه هفته از سرماخوردگی من و این فنگ می گذرد. اما فنگی جدید نمی آید چشم انتظارم رفقای نادیده ام …..
سلام.
اول چرا شما که نوشتن ایمیل رو اجباری کردین، مثل خیلی جاهای دیگه اطمینان ندادین که آدرس شما نمایش داده نخواهد شد؟ 😉
دوم اینکه همین پریشب با لینک یکی از دوستان توی فیس بوک که برنامه “رابطه فرهنگ و اقتصاد-خشایار دیهیمی” رو لینک داده بود و چون خیلی خوشم اومد، چندتا برنامه دیگه رو هم دانلود کردم و دارم به مرور گوش میدم.
من یکی از معدود رادیویی ها هنوز به میانسالی نرسیده ام. از وقتی بچه بودم رادیویی شدم و همه دوستان منو با پیرمردا مقایسه می کنن!
ولی همچنان رادیو چیز دیگریست!
مثلا لذت شنیدن یکی از آهنگ ها یا موسیقی های محبوب ادم، به طور اتفاقی از رادیو اصلا قابل مقایسه با شنیدنش از کامپیوتر خودت نیست!
با توجه به شامل مرور زمان شدنشون، شاید نظر دادن درباره برنامه های گذشته تون کار بیهوده ای باشه
ولی یک نکته مهم درمورد همه برنامه ها هست.
بعضی از برنامه ها رو در سکوت شب گوش میدم. مشکلی که پیش میاد تفاوت بلندی صدای حرف زدن ها و موسیقی هاست. این مشکل همیشه در برنامه های رادیوو بوده وهست. بد نیست بهش توجه کنید.
موفق باشید و امیدوارم همچنان صدای شما را از تهران بشنوم
سلام.
اول چرا شما که نوشتن ایمیل رو اجباری کردین، مثل خیلی جاهای دیگه اطمینان ندادین که آدرس شما نمایش داده نخواهد شد؟ 😉
دوم اینکه همین پریشب با لینک یکی از دوستان توی فیس بوک که برنامه “رابطه فرهنگ و اقتصاد-خشایار دیهیمی” رو لینک داده بود، اینجا اومدم و چون خیلی خوشم اومد، چندتا برنامه دیگه رو هم دانلود کردم و دارم به مرور گوش میدم.
من یکی از معدود رادیویی هام که هنوز به میانسالی نرسیده ام. از وقتی بچه بودم رادیویی شدم و همه دوستان منو با پیرمردا مقایسه می کنن!
ولی همچنان رادیو چیز دیگریست!
مثلا لذت شنیدن یکی از آهنگ ها یا موسیقی های محبوب آدم، به طور اتفاقی از رادیو اصلا قابل مقایسه با شنیدنش از کامپیوتر خودت نیست!نه؟
با توجه به شامل مرور زمان شدن برنامه های قدیمیتون، شاید نظر دادن درباره شون کار بیهوده ای باشه
ولی یک نکته مهم درمورد همه برنامه ها هست.
بعضی از برنامه ها رو در سکوت شب گوش دادم. مشکلی که پیش میاد تفاوت بلندی صدای حرف زدن ها و موسیقی هاست. این مشکل همیشه در برنامه های رادیوو بوده و هست. بد نیست بهش توجه کنید.
موفق باشید و امیدوارم همچنان صدای شما را از تهران بشنوم
اینکه دیدگاه من هنوز در حال بررسی است یعنی شما هم تعطیلات رفته اید سفر؟ سفرتان به سلامت. دست کم اون دیدگاهی که غلط تایپی و دستوری کمتر داره تایید کنید!راستی شما هیچ وقت برنامه های رادیو هفتگی رو شنیده بودین؟ یکی از اولین پادکست هایی بود که چندسال پیش از اینترنت منتشر می شد. چندتا ایرانی توی آمریکا تهیه می کردن.
در طول شنیدن برنامه کلی حرف داشتم که باهاتون بزنم و فقط منتظر بودم که تا پایان این شماره رو گوش کنم و سر فرصت بیام و باهاتون مطرح کنم حرفامو، که باز آخر برنامه نوبت رسید به میرانتین. من نمیدونم چرا به این نوع ادبیات تو برنامه تون میدون میدید، حتی با فرض پذیرش اون قسمت حرفاتون که استفاده از کلمات نامناسب رو با صادقانه و غیر رسمی بودن رادیو توجیه میکردید، لحن این آدم جز نفرت پراکنی و عفده گشایی چیزی رو القا نمیکنه. من نمیدونم تو اون دوران به این چی گذشته که با پست ترین واژه ها و مبتذل ترین اشارات و اهانت های مستقیم سعی در تسلی خاطر خودش و خالی کردن عقده هاش داره! حرفم اینه هر مشکلی هم داره اصلا با ریتم و آهنگ رادیو شما سازگار نیست که اگر همه از این جنس بودید خب تکلیف مشخص بود و گوش نمیکردم رادیو شما رو. با وجود این که حق شما رو در این که رادیو خودتونه و هرجور دوست دارید برنامه میسازید کاملا محترم میدونم، معتقدم بهتره یه سری مرزبندی ها رو شفاف تر کنید تا کسانی به امیدی واهی پای صحبت های شما ننشینند و بعد متاسف نشند. اصلا بحث ام این نیست که چرا سر شخص خاتمی اون حرفا مطرح شد، بحثم نوع ادبیات و رعایت حداقل های اخلاقیه. مطمئن باشید برای اون دست حرفا ده ها منبع بسیار حرفه ای تر و هتاک تر از شما در همه جناح ها موجوده و اگر اون دست محتوا رو از برنامه تون حذف کنید، از کیفیت رادیو تون کم نمیشه و علاقه مندان اون دست حرفها هم اصلا دچار کمبود نمیشند و میتونند به انبوه منابع دیگه سرکشی کنند.
حرفای دیگه ام رو هم به لطف خبرنگارتون از خاطرم رفت !
رفیق تو ر بتونی بگی یا نگی مهم نیست مهم اینه که حرف هایی رو می به گوش ما میرسونی که خیلی جالب و واجب و این نوع گویش خودش یه سبک شده باور کن خیلی با حاله تعارفای الکی ام که ما رفقا با هم نداریم